۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۱, دوشنبه

لطفا دست بزنید 4

...
دوست عزیزم ب. به نکته جالبی اشاره کرده و آن
رابطه این تجربه گرایی با قدرت است.
بنابر نظر تامل برانگیز وی، تجربه گرایی
از آن رو در این دیار نهادینه شده [و در میهن ما نشده] که
نهاد قدرت در اینجا انسان ـ مردم بنیاد است [و در آنجا
خدا ـ نماینده خدابنیاد]. بنابراین، در اینجا قدرت
خود را ملزم به برآوردن خواست مردم می بیند [و در آنجا
مردم را موظف به خرسندی به آنچه قدرت تعبیه کرده است].
بنابراین، اگر مثلا مردم دوست دارند به چیزهای موزه دست بزنند،
با آنها وربروند، و با آنها عکس یادگاری بگیرند، پس
قدرت خود را موظف می داند که امکان آن را برای آنان فراهم آورد.
کمااینکه در ایران، قدرت، مردم را موظف می داند که
از آنچه که به صلاحشان دانسته شده، تبعیت کنند.
در نتیجه شما آنجا پیوسته شاهد ستیزی پایان ناپذیر هستید میان:
مردمی که دوست دارند روی چمن راه بروند یا لم بدهند و
باغبانانی که آنان را با عتاب و خطاب می تارانند،
مردمی که می خواهند به هر شکلی که شده
راه خود را به هر نحوی که مایلند، بروند (یا نروند) و
پلیس راهنمایی و رانندگی که
با چنگ و دندان می خواهد آنان را
به تبعیت از مقررات (خواست قدرت) وادارد، و الخ.
اما به نظر من این تحلیل، معلول را جای علت می نشاند.
به این معنا که در پاسخ به پرسش از
چرایی و چگونگی نهادینگی تجربه گرایی در این دیار و
قیاس باوری(1) در ولایت ما، انگشت اشاره را به سوی
نهاد قدرت می گیرد که
خود متاثر از آن تجربه گرایی و یا این قیاس باوری است!
در واقع، اگر چه می توان به سازگاری میان
تجربه گرایی و قدرت انسان ـ مردم بنیاد یا
قیاس باوری و قدرت خدا ـ نماینده خدابنیاد، اشاره کرد،
ولیکن، مشکل بتوان میان آنها رابطه ای علی،
مبتنی بر علیت قدرت نشان داد. اگر چه که
شاید بتوان رابطه علی برعکس آن را موجه دانست.
...
اما او با ظرافت به روی دیگر قضیه اشاره می کند و اینکه
صرف نظر از علیت این یا آن عامل،
اگر لمس کردن را نیازی انسانی بدانیم،
آنگاه شیوه مدیریت این نیاز در دو جامعه موضوعیت خواهد یافت.
به قسمی که در این دیار تلاش در ارضا هر چه بیشتر و آسان تر آن است و
در آن دیار تلاش در اعمال نظارت هر چه بیشتر و سخت تر بر آن!
اما من فکر می کنم به این ترتیب، باز هم به پرسش علیت، پاسخ نداده ایم!
بلکه این واقعیت ـ تفاوت اجتماعی دو جامعه از حیث گرایش نهادینه به
تجربه گرایی در یکی و قیاس باوری در دیگری ـ را هم نادیده گرفته ایم.
بدون تردید چنین تفاوتی مشهود است و
این خود آشکار می سازد که اگر چه
میل لمس کردن و تجربه گری از ویژگی های عام انسانی است، ولی
نهادینگی این یا آن یک را در این یا آن جامعه، باید
با عاملی (عواملی) غیرروانی و لزوما اجتماعی تبیین کرد.
هر چند که باید اعتراف کرد بدین ترتیب،
سپردن نقشی عاملی به قدرت، پذیرفتی تر می نماید؛
چیزی مشابه پروژه فوکو شاید!
...
(1) قیاس باوری واقعا در کفه دیگر ترازی مفهومی تجربه گرایی،
نمی نشیند. در مقابل تجربه گرایی باید احتمالا از اخباری گرایی یا
حجیت گرایی استفاده کرد. چرا که در حجیت گرایی،
بجای رفتن سراغ محک تجربه، به حجیت افراد می پردازیم. مشابه
آن بحث بی حاصل بر سر تعداد دندان اسب و فراموش کردن اینکه
می شود این مدعا را به محک تجربه سپرد.
اما قیاس باوری که در مقابل استقرایی گرایی می نشیند هم
در اینجا پر بی راه و بیگانه نیست. ایضا نظرگرایی یا بلکه
نظربازی (با آن نظربازی که حافظ می گوید اشتباه نشود. منظورم
وررفتن بیهوده و نشخوار آرا دیگران است) در مقابل عمل گرایی که
آنها هم در اینجا مدخل دارند!
...

۶ نظر:

mj گفت...

مجموعه ی اخیر "لطفا دست نزنید" تان که بسیار جالب و نیازمند تأمل بسیار بود، نشانه ی چشمان نکته سنج و تیز بین یک جامعه شناس است که تنها از استادی به نام بهزاد بر می آید
راستش اگر نظر نمی دهیم دلیل بر این نیست که نخوانده ایم یا مطالب را جالب نیافتیم؛ بل اظهر من الشمس است که کل الیوم همه گفتنی ها را گفته و همه نکته ها را نوشته ای و همه مان را مجبور کردی ای کیبورد را از سیم انتهایی آن آویخته و دست تسلیم بالا برده و تنها دست به سینه مقابل نمایشگر نشسته و بخوانیم و بیاندیشیم
هرچند مدعی ام که کسیکه می خواند محض همراهی و ایجاد انگیزه هم که شده بایست نظری از خود بروز دهد که از قدیم گفته و نوشته اند "شنونده ی خوب گوینده را سر ذوق آورد..."
باقی بقایت، جانم فدایت

mj گفت...

آقا یه چیز یادم رفت:
قرار بود از زشتی ها و کژی های ادینبورو هم بگویی!
نگفتنت حتما دل ّ بر نبودنش نیست قطعا
انتظار ها را پاسخ گوی
به امید نزدیکترین دیدار و شنیدن کلامت و بازگویی خاطراتت در نزدیک ترین دیدار
دوستدارت بیشتر

ganji گفت...

با سلام
لازم ديدم نكته اي را بيان كنم و آن اينكه بايد مرزي بين دنياي واقعي و مجازي درخصوص قانون دست نزنيد قائل شد. در دنياي مجازي كاربر سعي مي كند قانون دست نزنيد را زير پا بگذارد و چه بسا بعد از مدتي اين امر الگوي رفتاري شده و به عالم واقع نيز تسري پيدا نمايد.

بهزاد گفت...

ام جی عزیز، از اظهار لطفت سپاسگزارم. همانطور که به درستی اشاره کردی، نویسنده نیازمند بازخورد است و هیچ بازخوردی به نظر من بهتر از طرح سوال نیست. بنابراین، اگر از من بپرسی، مرا مرهون خود کرده ای.

درباره کژی ها و کاستی ها هم ضمن نوشته هایم اشاره می کنم. اما اینکه مطلب مستقلی بنویسم نیازمند پختگی مطلب است. در حال حاضر اولویت پرداختن به هر مطلب بیشتر بر اساس میزان برجستگی موضوع آن است تا مثبت یا منفی بودن آن. اگر چه که انکار نمی کنم طرح مزیت های این جامعه را بر شرح کاستی های آن ترجیح می دهم. ولی با این همه، چشم!

گنجی عزیز، ممنون از اظهار نظرهای شما که اسباب دلگرمی است. نکته قابل تاملی را تذکر داده اید که فکرم را به خود مشغول کرده است. ولی عجالتا این را عرض کنم که بسط و تسری روابط از فضای سایبر به فضای غیرسایبر و برعکس، نکته بجایی است با شواهد تجربی فراوانی. اما این به معنای نافذیت هنجارهای این دو فضا در یکدیگر نیست. یا غالبا نیست. بلکه غالبا افراد حریم هنجارها را نگه می دارند...
ولی با این همه ممنون!

افشاگران گفت...

. . . . . . . . .*. . . . . . . ** *.....................................فمنیسم!!!!!!........
. . . . .. . . . . .*** . . * . . *****
. . . . . . . . . . .** . . **. . . . .* ...........................زن...........
. . . . . . . . . . ***.*. . *. . . . .* ..............................بودن!!!!..........
. . . . . . . . . .****. . . .** . . . ****** ...........................یا....
. . . . . . . . . ***** . . . . . .**.*. . . . . ** ..........................نبودن!!!!!.....
. . . . . . . . .*****. . . . . **. . . . . . *.** ..........مسئله این استّ!!!!!!!!!!!!!
. . . . . . . .*****. . . . . .*. . . . . . * .............................
. . . . . . . .******. . . . .*. . . . . * ......لطافت .....زیبایی.............عفت......
. . . . . . . .******* . . .*. . . . .* ........بهار...........شقایق.....گل لیلیوم!........
. . . . . . . . .*********. . . . . * ......................................................
. . . . . . . . . .******* . *** ............خداوند می فرماید...نعمتی به زن داده
*******. . . . . . . . .** ..شده که به مرد داده نشده!...وآن مایه آرامش بودن زن
.*******. . . . . . . . * ................................است!!!!.............................
. ******. . . . . . . . * *
. .***. . *. . . . . . .** ........................................................................
. . . . . . .*. . . . . * ......................... می فرمایند:.................
. . . . .****.*. . . .* ..وقتي كه ميخواهيد جامعه يي را به سوي چيزي بكشيد....
. . . *******. .*. .*حيواني ترين وپست ترين غرائز او را اماج نشانه ي پروپاگاند يا
. . .*******. . . *. .تبليغات خود قرار دهيد !!!!........................................
. . .*****. . . . * ..........................................................
. . .**. . . . . .* ......در85 درصد فيلم هاي تبليغي زن حضور دارد كه در 90 درصد
. . .*. . . . . . **.*..انها حضوري نيمه عريان و يا عريان دارد .............
زن بودن براي(...)روم نميشه بگم..... خب خودتون یه سر پاشید بیایید!!

Sohail S. گفت...

این دست زدن احتمالا خودش به چیزی دیگری می رسد. چرا باید این تفاوت بین فرهنگ ما و آنها باشد؟ آیا این تفاوت در ابتدا بوده؟ یا از زمانی به این نتیجه رسیده اند که خوب است مردم به لمس ترغیب شوند؟ آن نتیجه در مورد دست زدن بوده یا در یک کانتکست کلی تر کشف شده؟ آیا در سایر فرهنگ های خاورمیانه ای هم همینطور است؟ آیا در مورد ما اینطور یوده و بعدا به این صورت آمده؟ یک حس ناپایداری هم هست که مرتب نگران است چیزها را حفظ کند از خراب شدن. آیا بخاطر محافظه کاری است؟ بخاطر تجربه های تاریخی مخرب است؟ ...