۱۳۸۷ آذر ۱۴, پنجشنبه

کتابخانه های ادینبورو (2)

کتابخانه های دانشگاهی گویا حکمشان فرق می کند و
به سادگی کتابخانه های عمومی که
پیشتر درباره اشان نوشتم، سهل الوصول نیستند.


صرف نظر از کتابخانه کالج هنر ادینبورو که
برای مطالعه در محل لااقل، خیلی تشریفاتی نداشت،
کتابخانه های دانشگاه های ادینبورو و سن اندرو چنین امکانی نداشتند.

در هر حال، کتابخانه مرکزی دانشگاه ادینبورو در ساختمانی معظم

ـ در شش طبقه ـ در قلب دانشگاه قرار دارد، و

خدمات طبقات مختلف آن به شرح زیر است:

طبقه اول،

میز راهنما (مشتمل بر کتابدارانی برای راهنمایی مراجعین، یا

انجام تشریفات دادن، تمدید، و یا پس دادن مواد)،

دستگاه خودکار امانت گرفتن، تمدید، و پس دادن مواد،

کافه تریا، مجموعه کتاب های پرمراجعه، و ژورنال های جاری؛

طبقه دوم،

مرکز منابع نرم افزاری و امور یادگیری کامپیوتر،

مجموعه مواد دیداری و شنیداری، و میز خدمات مربوط؛

طبقه سوم،

ژورنال های دوره شده، و کتاب های امانتی قدیمی تر

(رده های زوج شامل هنرها، علوم انسانی، و ...)؛

طبقه چهارم،

کتاب های جاری امانتی (همه موضوعات از A-Z)، و

کتاب های امانتی قدیمی تر (رده های فرد شامل علوم و علوم اجتماعی)؛

طبقه پنجم،

سالن مطالعه؛

طبقه ششم،

مجموعه های خاص.

در همه طبقات (به جز طبقه شش) کامپیوترهایی برای

دسترسی به فهرست کتابخانه، دستگاه های خودپرداخت فتوکپی، و

دسترسی بی سیم به اینترنت فراهم است.

تعداد زیادی هم کامپیوتر متصل به اینترنت در دسترس است

(البته فقط در طبقات یک تا چهار).


سیستم کتابخانه هم باز است (البته دروغ چرا؟

هنوز طبقه شش نرفتم).


کتابخانه مرکزی دانشگاه سن اندرو

حسب آن دوری که در آن زدم، خیلی جمع و جورتر است ولی

سیستم دسترسی آن، برای مراجعان مشابه است.


* * *

اما چند تجربه جالب از جشنواره کتابخانه های ادینبورو که

شاید خواندنش خالی از لطف نباشد:

1

قسمتی بود به نام Living Library یا «کتابخانه زنده» و

زیرش هم چنین نوشته بود:

Borrow a Real Book (کتابی واقعی امانت بگیرید)!

پیش خودمان فکر کردیم:

یعنی هرچی کتاب تا حالا امانت گرفتیم، همه غیرواقعی بوده؟!

و بر پوستری بازدیدکنندگان را دعوت می کردند که

بشتابید و یک کتاب زنده (Living Book) را

برای نیم ساعت امانت بگیرید!

و جماعتی بودند با تی شرت های سیاه رنگ متحدالشکل که

روی آن با قلمی فانتزی و به رنگ سفید نوشته بود: کتاب زنده!

و گله به گله مردم دور این کتاب ها(!) جمع شده بودند و

یا شنونده بودند، یا در حال گفت و گو.

خانم کتابدار میز امانات (!) این بخش در توضیح فرمودند:

این افراد، داوطلبانی هستند که با دعوت (و تشویق) من،

قبول کرده اند تا تجربیات و احساسات شخصی خود را در موضوعاتی که

خودشان اظهار داشته اند مایلند با دیگران در میان بگذاردند،

در اینجا درمیان بگذارند،

و همانطور که می بینید، طیف متنوعی را دربرمی گیرند:

زن، مرد؛ پیر، جوان؛ از اقوام اقلیت، و از قاطبه ملت.

وی سپس افزود: چرا خودتان کتابی امانت نمی گیرید؟

و ما شروع کردیم به مرور ورقه های روی برد که

برخوردیم به این کتاب Goth

داشتیم فکر می کردیم موضوع چی می تونه باشه؟ که

خانم کتابدار فرمود: چرا از خودش نمی پرسید؟!

این هم حرفی بود.

کتاب را که جوانکی 16-15 ساله بود، امانت گرفتیم

(البته برای استفاده در محل!) و

پرسیدیم قضیه چیه؟ جوانک هم همانطور که

روی صندلی ـ فی الواقع ـ وارفته بود

(نشستن عمق مطلب را نمی رساند)،
اشاره ای به سرتاپای خود کرد که یعنی این!


حالا نه عین این بابا (که خودش هم گفته خیلی گته) ولی
تو همین مایه ها. و اینطوریا بود که ما فهمیدیم
این تریپ هایی که جوونا می زنن، به خرده فرهنگی بازمی گردد که
اوایل دهه هشتاد میلادی بر اساس نوعی موسیقی راک
(راک گوتیک یا پست پانک) میان جوانان باب شد و
چنانکه از عکس بالا نیز برمی آید،
در آرایش و پیرایش و پوشش متاثر از
ادبیات گوتیک قرن نوزدهم هستند.

القصه پرس و جوی ما از جوان که تمام شد،
خانم کتابدار هم فرم پرسشنامه ای داد دست ما که
حاوی پرسش هایی بود
برای ارزیابی امانت گیرنده از کتاب امانتی.

بهرحال تجربه جالبی بود که با کمال تعجب
حسب اظهار خانم کتابدار سابقه آن
به 8-7 سال پیش و کشور دانمارک (؟) می رسد، ولی
در اسکاتلند برای اولین بار بود که
اجرا می شد (البته اجرای آزمایشی).

به نظرم پتانسیل بسیار بالایی دارد که
بحث در آن را می گذارم برای جای دیگر...

2
تشکیلاتی بود به نام منابع اطلاعاتی و یادگیری،
وابسته به شورای شهر ادینبورو (بخش کودکان و خانواده ها) و
کارشان ارائه خدمات کمک آموزشی به بچه ها (18-3 سال) با
تمرکز بر توسعه خواندن و سواد اطلاعاتی.
متصدی های باحال این قسمت که
چند تا خانم سن و سال دار بودن،
نمی دونین با چه آب و تاب و حس و حالی از
فعالیت هاشون تعریف می کردند که
برای هر گروه سنی و متناسب با برنامه آموزشی مربوط
چه اسباب و تجهیزات بخصوصی که نداریم و
البته همگی به همراه کلی بازی هیجان انگیز و متنوع.

3
آرشیو ملی اسکاتلند هم سوای معرفی خدماتش
برنامه جالبی را معرفی می کرد به نام «تاریخ خانواده».
طی این برنامه افراد را دعوت می کنند تا
رگ و ریشه های خونی و خویشاوندی اشان را جست و جو کنند.
و آنقدر این ریشه کاوی ها برایشان جدی است که
کلی برای آن تبلیغ هم می کنند مثل خدمات دولتی زیر
مردم اسکاتلند که در همان آرشیو ملی ارائه می شود.

4
مجموعه اشعار جنگ کتابخانه دانشگاه ناپیر هم جالب بود و
همانطور که از اسمش پیداس،
مجموعه اشعار سروده شده توسط سربازان است، منتهی
سربازان مجروح و بستری در بیمارستان «کریگ لاک هارت».

۲ نظر:

Ali گفت...

سلام بر بهزاد عزیز!
کتابخانه زنده ایده محشری است.من قبلا شنیده(دیده)بودم در موزه جنگ ویا بخشهایی از کتابخانه فکر کنم روسیه، بازماندگان جنگ و شرکت کنندگان در عملیات جنگ جهانی،حضور یافته و ضمن بیان مشاهدات و خاطرات خود،به پرسشهای بازدیدکنندگان ودانشجویان پاسخ می دادند.این مطلب بصورت دیگر وشایدغیرآکادمیک،در مناطق عملیاتی جنوب ایران(شلمچه)وبا حضور رزمندگان برای توضیح ماوقع به بازدید کنندگان صورت گرفته است.هر چند در ایران ایده کتابخانه زنده فکر کنم بی انجام شود چون همیشه مرده اش بهتر (بی خطرتر) بوده است!منتظر مکاشفات شماییم. موفق باشید.

Unknown گفت...

سلام حضرت دوران
کما فی السابق محظوظ شدم
خداوند بر قوت قلم و بصیزت شما بیفزاید.