۱۳۸۷ اسفند ۲۶, دوشنبه

نخستین جشن رسمی نوروز در لندن


دیروز در خبرها می خواندم نخستین جشن رسمی نوروز
به همت شهرداری لندن در میدان ترافالگار این شهر برگزار شد.
و چنانکه از متن خبر و عکس های مربوط برمی آید
عمده شرکت کنندگان کردهای ترکیه طرفدار اوجالان بوده اند.

اینکه در این جزیره فرصتی هم در اختیار ما قرار می گیرد تا
گوشه(هایی) از میراث فرهنگی بشری که به رسم امانت به ما سپرده شده را
به نمایش بگذاریم، اسباب خوش وقتی است و البته جای قدردانی بسیار دارد.
اما چند نکته ناخوشایند هم در این میان آزاردهنده بود:
کردها عمدتا در سه کشور ایران، عراق و ترکیه زندگی می کنند و
از قضا چوب همین قرار گرفتن و مثله شدن در مرزهای این سه کشور را هم
می خورند.
این حاشیه نشینی جغرافیایی ناخواسته، از سویی، و
مورد غفلت و بی توجهی دولت های مرکزی قرار گرفتن از سوی دیگر که
موجبات حاشیه نشینی اقتصادی ـ سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی آنان را نیز
فراهم آورده است که به مرور زمان منجر به
نومیدی و روی گردانی آنان از مرکز و
گرایش به اندیشه تشکیل دولت مستقلی برای خود شده، خود
اسباب اعمال سیاست های سرکوب گرانه دولت های مرکزی گردیده است.
و این چرخه معیوب، به طور تصاعدی
بر بار بی عدالتی ها و عداوت ها افزوده است.
و دولت ها هم انگار اسب های عصاری با چشم بندهای سیاه، فقط
اهرم قدرت را می فشرند و سنگ آس را بر محور مرکز خود
می چرخانند، تا مقاومت این مردم را بشکنند و آنان را
در دیگ یکسان ساز فرهنگی خود حل و هضم کنند.
بر این مردم نه تنها حرجی نیست اگر که
تن به این تهی سازی از خود نمی دهند و
در برابر ستمی که بر آنان می رود، داد می خواهند که
بسیار هم ستودنی است که
میراث فرهنگ بشری را فرونمی گذارند و
از آن مهمتر، انسان را مراعات می کنند.
ولی ما مسئولیم و باید به خود آییم که
چرا در برابر سیاست های ضدانسانی دولت های مرکزی خود
سکوت اختیار می کنیم؟
اگر ما به انسان می اندیشیم باید دولت ها را به مراعات انسان
فارغ از هر دین و آیین و قومیتی که دارد، واداریم.
اگر آحاد ملت، خود را عضوی برابر احساس کنند
دیگر چه نیازی خواهند داشت به سردادن ترانه جدایی؟
بد نیست بدانیم مردم امریکا با بالاترین تنوع دینی و قومی در دنیا،
از بالاترین میزان احساس هویت ملی نیز برخوردارند.
این از نکته اول.
اما نکته دوم.
آمیختگی بی محابای ساحت های مختلف زندگی اجتماعی در یکدیگر
به گمانم از ویژگی های مشترک ما مردم جهان سوم باشد.
گویا ازمان برنمی آید اندازه نگه داریم.
بنا بود «نوروز» را به این مردم معرفی کنیم؛ یعنی فعالیتی فرهنگی.
اما تظاهراتی سیاسی را به نمایش گذاشتیم. به قسمی که
بعید می دانم بزرگداشت آن در سال آینده رغبتی در کسی ایجاد کند.
من که عرض کردم محنت این مردم، قبول. اینکه
باید از هر فرصتی برای جلب توجه مردم به این درد انسانی استفاده کرد،
آن هم قبول. [امور محض که نداریم. امر انسانی، به همان اندازه که
سیاسی است، اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی هم است]
اما حرفم این است که
اگر به نوروز پایبند می ماندیم و
با مرکزیت و محوریت آن مراسم را برگزار می کردیم،
به نظر من هم فلسفه مراسم لوث نمی شد و هم
در ضمن آن، بطور غیرمستقیم،
به نحو موثرتر و ماندگارتری می شد پیام را منتقل کرد.
چرا که در صورت حاضر، ارزش پیام،
نظر به آشکار و مستقیم بودن آن، پایین آمده است و...
اینم نکته دوم.
نکته سوم.
من به اینکه اصل نوروز و ریشه نوروز به کجا می رسد
کاری ندارم. چرا که سررشته ای در این زمینه ندارم.
بحث آن بماند برای اهل فن.
اما این نوروزی که در حال حاضر ما داریم،
انگار علاوه بر ایرانی ها، برای مردم بسیاری از کشورها
مثل افغانستان، تاجیکستان، آذربایجان و ترکیه که بطور مستقیم یا
غیرمستقیم متاثر از فرهنگ و تمدن ایران باستان بوده اند،
روزی فرخنده محسوب می شود، و از این رو
پر واضح است که در مراسم نوروز هم
هر کس بنا به آداب و رسوم و
با زبان خود آن را روایت کند.
اصلا زیبایی نوروز (و هر امر انسانی) در همین تنوع انسانی آن است که
در عین حفظ آن، بر غنای آن هم می افزاید.
منتها نکته ناخوشاید در مراسم «نوروز» لندن، وقتی توی ذوق می زند که
متاسفانه باز هم انگار کس یا کسانی می خواهند همه این طیف هزاررنگ را
به نام خود مصادره کنند و گویا حاضر نیستند
جایی و جایگاهی برای دیگران بازکنند. فکرش بکنید
هیچ کجا رد و اثری از ایران و ایرانی و زبان فارسی به چشم نمی خورد!
و این جای تاسف دارد.
رواداری، همیشه انسانی است.
حرفم این است که
اگر دیگران نیامدند، حتما ما چیزی کم داریم.
بر ماست که از آنان دعوت کنیم و جا برایشان بازکنیم.
اینم از نکته سوم.
و نکته آخر.
ایرانی های عزیز گوگوری مگوری،
شمایی که همه عشق میهن دارید،
نوروز در لندن برگزار شد بدون یک کلمه «نوروز»!
غفلت کردید و «دیگران سیب را دزدیدند». [ترا به خدا به کسی
برنخورد!]
حالا مردم خبر نشدند، یا خبر شدند وتعلل کردند،
اگر به کسی بخواهند جواب پس بدهند، خودشان است،
طلبکاری ندارند. اما نمایندگان حقوق بگیر ملت کجا بودند؟
هر چند بعید می دانم کسی از این حضرات گوشش به این حرفها بدهکار باشد.
...
* * *
اما دو مطلب دیگر
مراسم چهارشنبه سوری به همت انجمن ایرانی های ادینبورو برگزار می شود که
بلیط به ما نرسید و از آن در این شهر و دیار غریب محروم شدیم.
ترا به خدا ما را موقع پریدن از روی آتش فراموش نکنید،
چندتا ترقه هم به یاد ما درکنید،
سهم آجیل ما را هم همان اول، وقت قاشق زنی از صاحب خانه جداگانه بخواهید،
فال گوش هم از طرف ما فراموش نشود!
...
شنبه چهارده مارچ هم مراسم جمع و جور و خودمانی
توسط جمعی از ایرانی های ساکن ادینبورو
در محل تشکیل کلاس های زبان فارسی برگزار شد.
واقعا که دست مریزاد!
سواد فارسی این بچه های نسل دوم
خاصه اونهایی که از پدر یا مادر غیرایرانی هستند
مدیون زحمات خانم معلم هایی بود که
درباره اشان باید سر فرصت مفصل بنویسم.
خلاصه هفت سین بود و
کلی غذاهای ایرانی خانگی و
عیدی اسکناس یک پوندی به بچه ها، آن هم از لای قرآن!
...

۴ نظر:

Unknown گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
ناشناس گفت...

با سلام
خوبيد دكتر
عيد بر شما و همسر گرامي تان مبارك باد
با آرزوي توفيق الهي
27/12/87

ناشناس گفت...

خط به خط نوشته‌ات را خواندم و فارغ از رفتار ما و ديگران با نوروز، نقدا، نوروز را به‌ات تبريك می‌گويم
:)

ناشناس گفت...

این که هر کشور فرهنگ کشور دیگر را به سبک خودش جشن می گیرد باز هم از موضوعات جالب است
در اروپا کریسمس را در خیابان ها جشن می گیرند و شاید کارناوالی هم داشته باشند
اینکه نوروز ما هم جشن خیابانی شده یک سبک جدید است
ما ایرانی ها معمولا جشنها را در خانه می گیریم
شب یلدا،چهارشنبه سوری، نوروز البته چهارشنبه سوری الان تغییر کرده ولی باز هم جشن عمومی نیست مردم می روند تا جشن دیگران را ببینند نه اینکه با هم جشن داشته باشند
یک مسئله دیگر در اینجا شکلگیری پاتوق است ما خاورمیانه ای ها کمتر به صورت اجتماع اجازه حرکت در شهر را داریم چون حکومت ها مخالف پاتوق هستند از زور خانه قدیم بگیرید تا کافی کتاب ها که برچیده شدند نوعی محفل قهرمان پروری در دو عرصه ورزش و هنر هستند برای همین از این اجتماعات همیشه برای حرف های ناگفته خودمان استفاده می کنیم
زیاد حرف زدم
سال نو مبارک